سين، تسه و ييم عناصر سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان را به شرح ذيل برمي شمارند: (طاهرپور و طیبی، 1389)
بعد نخست؛ تمركز بر مشتريان كليدي: شامل تمركز گسترده بر مشتري اصلي و تحويل مستمر ارزش افزوده و برتر به مشتريان كليدي منتخب از طريق عرضه هاي شخصي شده و دلخواه است. اين بعد شامل: 1. بازاريابي مشتري اصلي؛ 2. شناخت ارزش دوره عمر مشتري كليدي؛ 3. سفارشيسازي (شخصيسازي)؛ 4. بازاريابي تعاملي خلق مجدد. (طاهرپور و طیبی، 1389)
بعد دوم؛ سازمان مدیریت ارتباط با مشتریان:CRM ضرورتا به معني تغييرات اساسي در روش سازماندهي و فرايندهاي كسب وكار شركت هاست. شركت ها بايد به چالش هاي اصلي سازمان در رابطه با شروع و آغاز CRM توجه بيشتري داشته باشند. اين بعد شامل: 1. ساختار سازماني؛ 2. الزام منابع سطح سازمان و 3. مديريت منابع انساني. (طاهرپور و طیبی، 1389)
بعد سوم؛ مديريت دانش: طبق ديدگاه مبتني بر دانش شركت، منطق اصلي براي وجود يك شركت، ايجاد، انتقال وكاربرد دانش است، از ديدگاه مديريت ارتباط با مشتري، دانش مي تواند به آنچه كه از تجربه يا مطالعه عملي داده مشتري ياد گرفته شده است، اطلاق شود. اين بعد شامل: 1. يادگيري و ايجاد دانش؛ 2. انتشار و به اشتراك گذاري دانش؛ 3. پاسخگويي دانش. (طاهرپور و طیبی، 1389)
بعد چهارم؛ مدیریت ارتباط با مشتریان مبتني بر فناوري: داده مشتري دقيق، براي عملكرد موفقيت آميز CRM، حياتي است و در نتيجه، فناوري نقش مهمي درCRM و در افزايش هوشمندي شركت بازي مي كند. قانون پارتو بیانگر آنست که 80 درصد درآمد و سود يك شركت به وسيله 20 درصد مشتريان آن تأمين مي شود، لذا اين مشتريان براي شركت از اهميت ويژه اي برخوردارند و براي خدمت رساني به اين مشتريان بايد سازماندهي شركت به نحوي باشد كه بتواند تمام منابع خود را در براي كسب رضايت آنها بسيج كند و از طرف ديگر اين امر مستلزم مديريت اطلاعات مشتريان و شناخت مطلوب آنهاست (مديريت دانش) و تمام اين فرآيند بدون وجود فناوري عملي نخواهد بود. (طاهرپور و طیبی، 1389)