1- دیدگاه اسکولز و جانسون
تدوین استراتژی در سطوح مختلف امکان پذیر است، و حد اقل سه سطح از استراتژی های سازمان قابل تشخیص می باشد:
1- استراتژی سطح بنگاه:
این سطح مربوط به جهت گیری های کلی شرکت مادر یا صاحب سهام است (از نظر تصمیمات کلی)، یعنی جهت گیری های مربوط به سبد محصولات، بازارهای آینده، محدوده جغرافیایی، امکان تنوع محصولات و خدمات، توجه به انتظارات صاحبان، مدیران و ذینفعان اصلی سازمان.
2- استراتژی سطح واحدهای کسب و کار:
در سطح واحدهای کسب و کار که مستقیما در امر تولید و رقابت هستند، می باشد، یعنی تصمیماتی که در رابطه با بازارهای خاص و نحوه رقابت با رقبا و تبیین فرصت های جدید بازار هستند.
3- استراتژی های سطح عملیات وظیفه ای:
در سطح عملیاتی سازمان مستقر می باشد و به استراتژی های سطح بنگاه و واحدهای تجاری از طریق هماهنگی منابع، فرایندها، نیروی انسانی پیاده سازی و اجرایی می پردازد.
2- دیدگاه فرد.آر دیوید
مدیریت استراتژیک سه فاز اصلی و اساسی دارد:
1- فاز فرموله بندی و یا تدوین استراتژی:
شامل تدوین چشم انداز، ماموریت، شناسایی فرصت ها و تهدید ها، نقاط قوت و ضعف و تعیین اهداف بلند مدت می باشد.
2- فاز اجرا یا پیاده سازی استراتژی:
شامل تعیین اهداف سالانه، سیاست ها، ترغیب کارکنان و تخصیص منابع در جهت استراتژی های منتخب می باشد.
3- فاز ارزیابی و اصلاح استراتژی:
شامل تعیین مکانیزم ارزیابی استراتژی های منتخب می باشد.
3- دیدگاه تامسون و استریکلند
از دیدگاه ایشان سازمان می تواندرویکرد های مختلفی در تدوین استراتژی داشته باشد،
1- رویکرد معمار اصلی:
یک نفر(مالک، یا مدیر عامل) به تنهایی به عنوان استراتژیست یا کارآفرین بخش های استراتژی را تدوین می نماید.
2- رویکرد تفویضی:
مدیر تدوین استراتژی را به زیر دستان مورد اعتماد خود که عمدتا مدیران میانی، نیروی کار تحصیل کرده و با استعداد بخش های مختلف و تیم های متخصص هستند تفویض می نماید.
3- رویکرد تیمی یا جمعی:
این رویکرد، رویکردی میانی است که در آن مدیر ارشد، مسئول اصلی تدوین استراتژی است، ولی تیمی را که معمولا شامل مدیران صف و ستاد و تعدادی از کارکنان خلاق و با سابقه می باشند را به عنوان مشاور یا دستیار انتخاب می نماید.
4- رویکرد کارآفرینانه بنگاه:
در این رویکرد، مدیر ارشد افراد یا تیم های کاری مختلف را به ارائه پیشنهاد در زمینه مسائل استراتژیک (مانند محصولات جدید) تشویق می نماید، تا استعداد و انرژی بالقوه کارآفرینان درون سازمانی کشف، و جهت منافع سازمان به کار گرفته شود.
4- دیدگاه لینچ
معتقد است، هر تیم استراتژیک شامل پنج عنصر کلیدی است:
1-پایدار بودن: تصمیمات استراتژیک باید بتوانند در یک بازه زمانی بلند مدت، حفظ شوند.
2- طراحی فرایندها، به گونه ای باشد که استراتژی ها را محقق نماید.
3-ایجاد مزیت رقابتی در برابر رقبای بالقوه و بالفصل داشته باشد، زیرا تدوین استراتژی در محیطهای رقابتی صورت می گیرد.
4- ایجاد ارتباط بین سازمان و محیط آن(تامین کننده،توزیع کننده،مشتری و غیره).
5- بینش سازمان برای سوق دادن آن به سوی هدفی مشخص(وضعیتی فراتر از وضعیت فعلی).
5- دیدگاه کاپلان ونورتون
کارت امتیاز متوازن، چهار دیدگاه را برای ارزیابی عملکرد معرفی میکند[6].
1- ديدگاه مالي: برای کسب موفقیت مالی، چگونه باید در نظر سهامداران جلوه کنیم؟
2- ديدگاه مشتريان: برای دستیابی به چشمانداز سازمان، باید چگونه در نظر مشتریان جلوه کنیم؟
3- ديدگاه فرآيندهاي داخلي: برای ایجاد رضایتمندی در سهامداران و مشتریان، فرآیندهای کسب وکار سازمان باید به چه نحوی عمل کنند؟
4- ديدگاه نوآوري، يادگيري و رشد: سازمان برای دستیابی به چشم انداز خود، چگونه میتواند
قابلیت خلق ارزش را در خود ایجاد کرده، رشد داده و حفظ کند؟