در دهه های گذشته تحقیقات زیادی روی سیستمهای فازی و تئوری آشوب توسط مهندسین سیستم و کنترل انجام شده است. سیستمهای فازی جایگاه خود را در بسیاری صنایع مانند اتوماسیون و کنترل باز کرده اند. از طرف دیگر در دنیای مهندسی و زمانی که به کاربردهای عملی می اندیشیم، پدیده مهم آشوب خودنمایی می کند و لذا کنترل آشوب تاثیر زیادی روی افزایش عملکرد این گونه سیستمها به لحاظ زمان و انرژی خواهد داشت.
در کنار هم قرار دادن این دو مقوله در چارچوب مفهوم محاسبات نرم می باشد. استدلالگری تقریبی و دینامیک آشوبگونه مغز انسان می تواند دلیلی بر پردازش حجم عظیمی از اطلاعات به صورت یکجا باشد. بنابراین ترکیب کردن سیستمهای فازی و تئوری آشوب دارای پتانسیل زیادی برای تحقیقات علمی و مهندسی پیش رو می باشد.
فازی و آشوب
هرچند رابطه این دو هنوز به درستی درک نشده است ولی با این حال مطالعات روی برخورد این دو با یکدیگر به حدود دو دهه پیش باز می گردد. به خصوص در زمینه های کنترل فازی آشوب [۳۲و۳۳] سیستمهای فازی تطبیقی برای مدلسازی آشوب [۳۴] رابطه های تئوری میان فازی و آشوب [۳۵و ۳۶] مدلسازی فازی سیستمهای آشوب [۳۷ و۳۸] سیستمهای فازی TS آشوبگون [۳۹و۴۰و ۴۱ و ۴۲] .
منطق فازی و تئوری آشوب هر دو در حدود یک زمان پا به عرصه وجود گذاشته اند. در واقع، منطق فازی در سال ۱۹۶۵ توسط زاده و اولین مشاهدات آشوب توسط لورنز در سال ۱۹۶۳ به دنیای علم معرفی شده اند.
تئوری مجموعه های فازی سعی در مدل کردن استدلالهای انسانی دارد. در این روند از اطلاعات تقریبی و داده های نا دقیق برای تصمیم گیری در شرایط نایقینی استفاده می شود. این سیستمها در واقع نادقیقی موجود را به صورت ریاضی مدل کرده و ابزاری مناسب برای مسائل واقعی فراهم می آورند. از طرف دیگر تئوری آشوب به مطالعه کیفی رفتارهای ناپایدار و غیر نوسانی در سیستمهای غیرخطی و معین اختصاص دارد. تحقیقات نشان می دهند که توانایی مغز انسان در پردازش حجم عظیم اطلاعات به دلیل دینامیک آشوبگونه متغیر آن می باشد. لذا عقیده بر این است که منطق فازی و تئوری آشوب، هر دو به استدلال گری انسانی و پردازش اطلاعات مرتبط هستند.
بنابراین با توجه به مطالب بیان شده، یادگیری ارتباطات ما بین منطق فازی و تئوری آشوب اجازه درک بهتر از هوش انسانی را به ما خواهند داد .